نیستی‌ ! ( خوابی که به واقعیت پیوست )



ر
فتی‌ از این آغوش چه راحت و باز منم تنها و خاموش چراغم

چه بی‌ اعتنا رفتی‌ , هه نفهمیدم حس من واست یه تفریحه

تو که میدونستی وجود تو ترک درداست , تو میدونستی نبود تو مرگ فرداست
ولی‌ آروم آروم زیر بارون داغون قدم میزنم و توام شادی با اون یارو

 سرا پا گوش بودم وقتی‌ که تو داشتی حرفی‌ حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی‌؟
باشه، منم میذارم رگ این گردن که رفتم و دیگه پیشت برنمیگردم

ولی‌ روزی رو میبینم که یارت سیره از تو با یکی‌ دیگه از کنارت میره
به هر دستی‌ که بدی میگیری از همون دست  , این نفرین من نیست بازی زمونست

 اون می‌خواد که دل تو با حرفهاش خواب شه ! صبر کن  , بذار یه کمی‌ یخ هاش آب شه
وقتی‌ می‌فهمی چه کسی‌ پشت روبنده  , که به احساست بزنه یه مشت کوبنده

نیستی‌ حال من خرابه نیستی‌ دستام سرد سرد ! چشمام, تو رو با اون دید و دلم باور نکرد ! نیستی‌ و هوای این گریه داره بغضم رو میشکنه من مردم و دست‌های تو قاتل منه   !!!!

چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم , کاش لاقل بودی میدادی یه خط جوابم
تو که هی‌ میگفتی‌ تا ته خط باهم هستی‌ , چرا رفتی‌ و با درد دست و پاهام رو بستی؟
چرا؟

هاه؟بخدا تا به من حرفی‌ , نزنی‌ نمیرم تو چرا واقعا رفتی‌؟
 لااقل یه چیزی بگو، بگو دوستت نداشتم ! بگو از خدام بود که تو شب و روزت نباشم

یعنی‌ قصدت از اول این بود که با من نمونی؟ حرف بزن، تو که اینقدر نامرد نبودی
چی‌ میگم اون دیگه نیست پیشم ! چشم، تو این امتحان هم بیست میشم  

ولی‌ چرا از سنگه قلب‌ها , در این شهر تاریک ! اسیر کابوسم تو یلدا‌ترین شب تاریخ
کابوسی که نفس رو تو سینه حبس می‌کنه و میبینم یکی‌ دیگه تنت رو لمس می‌کنه

 داره تنم میلرزه واسه ادامهٔ خوابم حتی قلم میترسه......

ختم کلام
رفتی‌ از این آغوش چه راحت و باز منم تنها و خاموش چراغم


شاید , ای کاش

شاید اومدم ... شاید رفتم ...شاید برم ...شاید بمونم ...به هیچی دل نمی بندم ...به هیچی دل نبند ...هیچ شایدی به معنی حتما نیست دوست من   !!!



زندگی چیست؟؟ دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است . و این تمام زندگیست و زندگی یعنی این ....

یادت باشه که : در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود میخندی


تو کلمه ی ای کاش حبس نشو / کاشت رو کاشتن ولی سبز نشد